بسم ربّ الشهدا و الصدّیقین

نام:محمد عاشوری

تاریخ ولادت:26/11/79

محل ولادت:شلمچه،طلائیه،فکه،....

ای شهدا،ای تمامی زندگانی من. ای جاودانگان عرصه ی خون و شهادت. ای مردگان همیشه زنده .ای زنده کنندگان مردگانی چون من.ای تجلی بخشان توحید ،سلام.سلام به تمامی شما ...

از همّت گرفته تا صیّاد شیرازی.

شما که به من روحی تازه دمیدید،روحی خدایی،از همان هایی که خدا در قرآن فرمود که از روحم در آنها دمیدم.

خوش به حالتان،رفتید،گذشتید،چشیدید و سرانجام دیدید،دیدید آنچه را که باید می دیدید،آن کسی را که پایان هر دعا ،دعای عاشقان...

همانهایی که حسرت شما را می خورند زمزمه می کنند؛"دیدار روی مهدی نصیب ما بگردان"

همان کسی را که چشم های پر گناه ما نمی بیند، همان کسی که در این بیغوله بازار شهر نمی توان دید...

براستی شما در سنگر ها چه می خوانید،چه می گفتید در نماز های شبتان ؟

چطور که هنوز زمزمه ی آن در مقتلتان به گوش می رسد؟

هنوز مشهدتان سنگ را آب می کند و چه خوش روزهایی داشتید شما،چه لحظاتی داشتید شماشب حمله و هنگامی که گلوله ی مستقیم تانک یا دو لول ضد هوایی بدنهایتان همان بدنهای نحیف ولی پر استقامت را تکه تکه می کرد و هنگامی بدن غرق به خون رفقایتان را جا می گذاشتید؟

جا می گذاشتید تا حسین زهرا"سلام الله علیهم" کفنشان کند،کفنی از پارچه های بهشتی،همان پارچه هایی که ما هنگام تشییع پیکرهایشان_پیکر ،چه گفتم من؟هنگام تشییع استخوانهایشان _نمی بینیم.

بعضی جا مانده ها نیز دارند می آیند؛شهید علمدار،شهید علی محمود وند،راستی بعدی کیست؟شاید...

حال که مرا زنده کردید،دوست دارم این خواهش مرا نیز برآورده کنید:

مرا هم ببرید.

 

امضاء:عاشوری

17/7/80